آنکه ذکر خدارا به صوت خوش میخواند. (ناظم الاطباء) : بنمایم دوازده صف، راست همه تسبیح خوان بی آواز. ناصرخسرو. اگرمرغ زبان تسبیح خوان است چه تسبیح آرد آن کو، بی زبان است. نظامی. نه بلبل بر گلش تسبیح خوان است که هر خاری به تسبیحش زبان است. (گلستان). گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح خوان و من خاموش. (گلستان). ، آنکه نماز برای کسی میکند و اجرت میگیرد. (ناظم الاطباء)
آنکه ذکر خدارا به صوت خوش میخواند. (ناظم الاطباء) : بنمایم دوازده صف، راست همه تسبیح خوان بی آواز. ناصرخسرو. اگرمرغ زبان تسبیح خوان است چه تسبیح آرد آن کو، بی زبان است. نظامی. نه بلبل بر گلش تسبیح خوان است که هر خاری به تسبیحش زبان است. (گلستان). گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح خوان و من خاموش. (گلستان). ، آنکه نماز برای کسی میکند و اجرت میگیرد. (ناظم الاطباء)
در حال تسبیح گفتن: بر زمین الحمدللّه خون حیوان بسته نقش بر هوا تسبیح گویان جان حیوان آمده. خاقانی. نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت. سعدی. و رجوع به تسبیح و دیگر ترکیبات آن شود
در حال تسبیح گفتن: بر زمین الحمدللّه خون حیوان بسته نقش بر هوا تسبیح گویان جان حیوان آمده. خاقانی. نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت. سعدی. و رجوع به تسبیح و دیگر ترکیبات آن شود
آنکه سبوح و قدوس... برخواند. فرشته: جرعۀ جان از زکات هر صبوح بر سر سبوح خوان افشاندمی. خاقانی. حریف صبوحم نه سبوح خوانم که از سبحۀ پارسا میگریزم. خاقانی. پیش کآن قرا شود سبوح خوان در صبوح عیش جان درخواستند. خاقانی
آنکه سبوح و قدوس... برخواند. فرشته: جرعۀ جان از زکات هر صبوح بر سر سبوح خوان افشاندمی. خاقانی. حریف صبوحم نه سبوح خوانم که از سُبحۀ پارسا میگریزم. خاقانی. پیش کآن قرا شود سبوح خوان در صبوح عیش جان درخواستند. خاقانی